آخرین مطلب وبلاگ عاشقی دروغه

سلام به همه خواننده وبلاگ حقیر من. این اولین باره که به زبونه ساده می نویسم،روزی که وبلاگ را شناختم اشتیاق عجیبی واسه نوشتن داشتم که هر روز بنویسم،اگه به آرشیو وبلاگ پرشین من برین مبینین که حتی بعضی روزها دو تا مطلب می نوشتم،اما دیگه نمی خوام بنویسم،می خوام با اجازه همه دوستای خوبم این وبلاگ و تعطلیش کنم،اول تصمیم گرفتم که حذفش کنم اما گفتم:



بماند به یادگاری


از همه دوستای خوبم که همیشه همراه من بودن ممنونم از خواهر نازنینم آزاده که از روز اول که شروع کردم با من بود،از پرهام عزیزم که هر وقت مشکلی داشتم به دادم رسیده، داداشی گلم بابک،خواهر مهربونم مریم که با حرفاش همیشه منو دل گرم کرده،از آقا احسان گل که همیشه به من لطف داشته،بوتیمار عزیز که چه می نوشتم و چه نه همراهم بوده،قاصدک عزیز،ترانه نازنینم،پرومته عزیز،هستی عزیز،و آقا مهدی عزیز،و همه دوستان همراه.
امیدوارم هر جا که هستید خوب،خوشبخت،پیروز و پاینده باشید.


به امید فردا و فرداهایی بهتر
 
آرزومند آرزوهای شما غم انگیزترین پاییز..........ستاره

نظرات 30 + ارسال نظر
ye marde bi setareh چهارشنبه 19 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 02:38 ب.ظ http://www.goodi.blogspot.com

Salam
Agar che Hamishe man Avlin Commentha ra nemizashtam
vali gooya inbar man avalin nafaram

Be Har Hal nemidoonam vase chi vali har kasi dalili vase khodesh dare

Amma Omidvaram Tamam e in Dalayel Baes beshe ke Rahe behtari vase zendegi Va Ahdafet peida koni
Garche blognevisi hadaf nist:)

Ey del e labriz az Shogh o omid
Kash mididi ke farda nistim


Ba arezooye behtarniha

ya hagh
mehdi

پارسا ---- پرومته چهارشنبه 19 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 02:45 ب.ظ http://prometeous.persianblog.com

مرا به زیستنی دوباره بخوان...


و این بار نیز منم .. مردی که در پشت پنجره غبار گرفته کلامش نشسته است و بر روی آن نوشته است ببار باران ببار از صداقت گفتاری که در تو جاری است.... چه خوب یادم هست که گفتی میایی .. و من چه بیتابانه ثانیه های شب را تنفس کردم ...! انگار که دگر بار به زیستنی دوباره مرا خوانده اند ....! مرا به گفتاری تازه تر ... به واژه ایی که هیچ گاه در هیچ محفلی خوانده نشده است ..!. و من اینک برای تو میگویم .. که چه ثانیه هایی را با یاد تو تنفس کرده ام.. که بیایی و برای همیشه بیایی .. روزی که نباشی روز مرگ من است ....! و مرگ من ...! عجب تماشایی است........

بابک پنج‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 01:34 ق.ظ http://dadashi

سلام عزیزم، چرا آخه؟ اشتیم خواهر گلم؟ از این قرارا داشتیم؟ چرا بی خبر؟ چرا یک کلمه هم نگفتی:(( قهرم باهات:( من هم دیگه نمی‌نویسم........

مهدی پنج‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 10:10 ب.ظ http://khat-khati.persianblog.com

سلام ستاره عزیزم !!!!!!! چرا دیگه نمینویسی ؟؟؟؟؟ اخه مگه میشه !!!! پس ما چیکار کنیم ؟؟؟ یعنی به همین راحتی دل این همه ادم رو میشکنی ؟؟؟؟ اخه این رسمش نیست ... شاید وبلاگ جدید باز کردی ؟؟؟ بگو حداقل چرا نمینویسی ....... اگه تو از وبلاگنویسا کم بشی همه باید برن بق بزنن .... ستاره خانوم یا مینویسی ..یا .......... مینویسی من این حرفا سرم نمیشه ...

صادق جمعه 21 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 01:02 ق.ظ http://farfromyou.persianblog.com

سلام....واسه چی تعطیل شد؟؟؟ نه اصرار میکنم باش..نه میگم برو...فقط: زندگی سخته...ولی مقتی قشنگ میشه که آدم بمونه..و با مشکلات بجنگه! همین! حالا بمون یا برو...

parsa_8m_prometeh جمعه 21 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 07:55 ب.ظ http://prometeous.persianblog.com

مدتهاست که هیچ ننوشته ام .. هیچ نگفته ام .. نه اینکه نخواهم که نتوانستم... و اینک پس از هفته ها دوری از اوراق و قلم باز گشته ام ... به دوران نوشتن .. به دوران دور دستهای که مینوشتم .. میخواندم .. و میگفتم .. از هر چه بود . هست .. و از هر چه بود و نیست ..! چقدر در کوچه های بی تو بودن .. فریاد زدم .. !

قرار وبلاگی شنبه 22 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 03:16 ق.ظ http://meetup.persianblog.com

سه چهار تا از بروبچه هایی که گفتی آشنان . چرا من ندیده بودمتون ؟‌!؟

ترانه شنبه 22 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 11:04 ق.ظ http://tarasong.persianblog.com

ستاره بازم داری فرار میکنی؟ یا دیگه به ما احتیاج نداری؟ این درست نیست همیشه در اوج لحظه های باهم بودن یکی پا پس میکشه ترس از ادامه راه و یا شایدم بی هدف بودن راه اون را ازار میده ولی اگر یه نگاه به دورو ورت میکردی میدیدی دوستان زیادی هستند که نه پشت تو و نه جلوی تو بلکه کنار تو ایستادند و دوستت دارند ...این بی انصافی است که به هر دلیلی تنهاشون بذاری ...به هر حال همیشه دلتنگ غم انگیزترین پائیز خواهم بود .

ما شنبه 22 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 11:37 ق.ظ http://setaiesh.persianblog.com

عزیز ترین ستاره روی زمین٬ ما همه برای خوشبخت شدنت خدا خدا خدا میکنیم.... دعا میکنیم که بال پروازت تا همیشه برای رفتن به اوج آرزوهات یاریت کنه...

قاصدک شنبه 22 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 05:13 ب.ظ http://ghasedakk.persianblog.com

ستاره حالا که من اومدم تو رفتی ؟ :( نمی دونم برای چی میخوایی بری... حتما به همون علت که اومدی به همونم علتم میخوایی بری ... نمیدونم ؟!... من هم ستاره یه مدتی نمینوشتم ... با خودم قهر کرده بودم ... اما کم آوردم .. نتونستم ... دیدم اینجا تنها جاییه که میتونم حرف دلم رو بزنم ..راحت راحت... به خدا هر وقت می شنوم یکی از بچه های قدیمی داره میره بند دلم پاره میشه ... چنان بغض گلوم رو فشار میده که برای خودم هم باور کن عجیبه ! ... امیدوارم همیشه هر جا که هستی موفق باشی و بهاری یا لب پر از خنده ... ( دلم برای کشی تنگ است / که آفتاب صداقت را / به مهمانی گلهای باغ می آورد / و دستهای سپیدش را / به آب میبخشد / دلم برای کشی تنگ است / که همچو کودکی معصوم / دلش برای دلم می سوخت / و مهربانی نثار من میکرد / کیسی که بی من ماند / کسی که به من نیست / کسی ... / دگر کافیست . ) ...آرزومند کوچکترین و بزرگترین آرزوهای خودت - مهدیس

بوتیمار پنج‌شنبه 27 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 07:39 ق.ظ http://botimar.persianblog.com

سلام ستاره جون.......اول باید بگم از اینهمه لطف و مهربانی سپاسگزارم..............دوم باید بگم که وقتی خودت دوست داری بری چیزی نمی تونم بگم جزا ااینکه به سلامت.......ولی کاش نمی رفتی .............ولی صلاح و مصلحت خویش...........خب دیگه خیلی دوستت داریم ....همه کسایی که نوشتی و ننوشتی دلشون برات تنگ میشه.......ممنونم که نمی خواهی صفحه رو حذف کنی
............ما باید جایی داشته باشیم تا دلتنگی هامون رو اونجا خالی کنیم......خاقانی :
دلنواز من بیمار شمایید همه / بهر بیمار نوازی به من آیید همه / من چو مویی وزمن تا به اجل یک سرموی/ به سر موی زمن دور چرایید همه ؟ / من کجایم ؟ خبرم نیست که مست خطرم / گرشما نیز نه مستید ، کجایید همه ؟/دورماندید زمن همچو خزان ازنوروز/ که خزان رنگم و نوروز لقاحید همه / گربه سی روز دوشب همدم ماه آید مهر / سی شب از من به چه تاویل جدایید همه ؟ / آمد آن مار اجل ، هیچ عزیمت دانید / که بخوانید و بدان مار فسایید همه /چومرا طوطی جان از قفس کام پرید / نوحه جغ دکنید ، ارچه همایید همه/ الوداع ! ای دمتان همره آخر دم من / بارک الله ! چه به آیین وفایید همه.
.......پایدار باشید

مریم پنج‌شنبه 27 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 10:43 ق.ظ http://maryam56.persianblog.com

سلام عزیز دلم
نمی دونم چی بگم !!!‌هرکسی بهتر می دونه که چیکار داره میکنه و چی صلاح کارشه. حتما تو هم اینو بهتر می دونی خانوم گل. امیدوارم که همیشه شاد و موفق باشی.
دوست دارم.
مریم

بابک پنج‌شنبه 27 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 09:00 ب.ظ http://bs.bolgsky.com

ستاره جون سلام امیدوارم همیشه همین طور ادامه بدی خیلی وبلاگ قشنگی داری من به تو لینک میدم امیدوارم تو هم به من لینک بدی بازم امیدوارم دوستای خوبی باشیم

امیر حسین بهبهانی نیا یکشنبه 30 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 01:13 ب.ظ http://lorca.persianblog.com

سلام آخر...بلاگ من - یک عاشقانه ی آرام- برای آخرین بار به روز شد...خوش حال می شم شما رو در آخرین دیدار ببینم...قربان شما...شاد و خوش..حق

شناختی؟؟؟؟؟؟؟ سه‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1382 ساعت 09:26 ق.ظ http://neverland bi dostan

رهی معیری :
ندانم کان مه نامهربان یادم کند یانه؟/ فریب انگیز من ، به وعده ای شادم کند یا نه ؟ / خرابن آنچنان ، کزباده هم تسکین نمی یابم / لب گرمی شود پیدا که آبادم کند یا نه ؟/ صبا از من پیامی ده ، به آن صیاد سنگین دل / کا تا گل درچمن باقی است ، آزادم کند یا نه؟/من از یاد عزیزان یک نفس غافل نیم اما/ نمی دانم که بعد از ، کسی یادم کند یانه / رهی ، از ناله ام خون می چکد ، اما نمی دانم / که آن بیدادگر، گوشی به فریادم کند یا نه؟

مهدی سه‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1382 ساعت 04:41 ب.ظ http://khat-khati.persianblog.com

سلام ستاره عزیز من که هنوز باورم نمیشه تو دیگه نمینویسی ؟ اخه چرا ؟‌راستی امیدوارم ایران بهت خوش بگذره

سپهر شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 04:10 ب.ظ http://sepehrlp.blogsky.com/

سلام..
من هم رفتنی بودم...من هم داشتم تعطیل میکردم که دیگه ننویسم..من دیز شروع کردم ..ولی داشتم زود میرفتم...ولی دیدم فقط باید نوشت تا سبک شد...و من می خواستم سبک بشم پس نوشتم.....تو هم بنویس..

کمال شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 09:17 ب.ظ http://kamal56.persianblog

agar che adam az neveshtan tooye weblog dast mikeshe vali ye roozi dobare be in fekr miofte ke behesh sar bezane.mese khodam.har moghe delam tang mishe miram oonja.midoonam ke neveshteh ye mano mikhooni.omidvaram ke har ja hasti movaffagh bashi.

بوتیمار یکشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 02:32 ق.ظ http://botimar.persianblog.com

سلام......خوبی عزیز........من بی معرفت نیستم............چندین بار اومدم بلاگ اسکی خراب بود..وگرنه من دوستام رو هیچوقت فراموشنمی کنم....طبق معمول....مثل همیشه که بودی.....یه شعر تقدیمی.......از یاغی تبار......خداوندا مــرا ایــن بار ارضا می کنـی یا نه؟!///
بگــو قلب مــرا آغـــوش دریا می کنی یا نه؟!///
هوس کردم که با تریاک و بنگ و باده بنشینم///
دوباره ســور و ساتم را مهیّا می کنی یا نه؟!///

ببین! مــن یـــوسفم امّا، کمی تا قسمتی ناپاک///
مــــرا مهمان آغوش زلیخا می کنــــی یا نه؟!///
مرا ای اوّلین و آخریـــــن زنجیــر شوریـــدن///
رها از طعنه ها، زخم زبان ها می کنی یا نه؟!////

رها کن آسمان ها را، بیا این جا قضاوت کن///
ببینم در زمین یک مرد پیدا می کنــی یا نه؟!////
خدایا حاجتــــی دارم که باید مطمئـــــن باشم////
تو هم مثل همه امروز و فردا می کنی یا نه؟!////

مرا از ننگ آدم بودن و بیهــــوده فــرسودن///
امیـــــد آخــــرین من! مبـــرّا می کنی یا نه؟!////
برای آخــریـ-ن پرسش، و حتّی آخرین تهدید////
قیامت را بگو ـ مردانه ـ برپا می کنی یا نه؟!......بازهم میام...پایدار باشید

بوتیمار سه‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 12:56 ق.ظ http://botimar.persianblog.com

سلام...........درسته رفتی ........یه سری به ما بزن..........واقعا دلم برات تنگ شده....به خدا...........حس می کنم ......چند ساله می شناسمت......منتظرتم.....پایدار باشید

[ بدون نام ] چهارشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 01:31 ب.ظ

سلام......بازهم مزاحم همیشه.......مرغ اندوه..خیلی خوشحال شدم که اومدی..باور کن نمی دونی چقدر...ولی وقتی اومده ...ولی وقتی اومده بودی دوتا پابلیش اخر من یعنی غرغرنامه و فال وحشی پاک شده بود..دوباره نوشتم..دوست دارم بیای و بخونی....می دونم حرف داداش کوچیکه رو زمین نمیندازی...یه غزل هم از دوست خوبم...زهرا باقری شاد......:عاقل تر از اینهم اگر باشم خیالی نیست/// این چهره تازه که می بینید عالی نیست؟///

من مثل همیشه پر از حرفم..ولی …بگذر ////
دیگر برای از خــودم گفتن مجالی نیست////

با واژه های یخــــزده بازی کنــم تا کــی؟////
دیگرغزل هم چاره این خسته حالی نیست////

دیگر زمان اینکه :تو ...هی ..با توام شاعر////
از آسمــــان و عالـــم و آدم بنــالی نـــیست////

تنهاتر از آنم که می پنداری ام ای دوست////
جز سایه های گمشده در این حوالی نیست////

احساس خود را با تو قسمت می کنم اینبار////
دستان ما آنقدرهاهم خشک وخــالی نیست////

آری هنــــوز انگشتهایم روح هم دارنــــد/////
این آدمک احساس هم دارد .سفالی نیست/////

اما بگو آیا شکست و درد وبیزاری///
پایان این برخوردهای احتمالی نیست؟/////

با اینهمه انگار مــــن هم دوستت دارم//////
عاقل شدن در طالع این لا ابالی نیست. //// پایدار باشید

ققنوس چهارشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 08:57 ب.ظ http://lord.blogsky.com

خوب ... چی بگم ...
خدانگهدارت باشه همیشه و هر جا که هستی سلامت باشی ... وبلاگ نوشتن یا ننوشتن زیاد مهم نیست ... هر جور که خودت راحتی زندگی کن و هرکاری خودت می خوای بکن ...
موفق باشی

بوتیمار پنج‌شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 02:36 ق.ظ http://botimar.persianblog.com

هیاهوی غروب است و خیابان بزک کرده//
زنان بی دریغ شهر، مردان بزک کرده//
صدای ترمز و مردی که با لبخند لم داده ست//
به روی صندلی در پشت پیکان بزک کرده //
کمی ریش و کمی عینک ، کمی تسبیح و انگشتر !//
و او که سخت می نازد به ایمان بزک کرده//
نگاه و آینه... لبخند معنی دار یک عابر//
نگاه و آینه... با طرح عصیان بزک کرده///
دلش لرزید ، امّا او خدایی خوب و محکم داشت//
وگر نه بعد از این او بود و شیطان بزک کرده//
شب و عابر ، شب و مردی که با لبخند لم داده ست//
کنار بستر زن در شبستان بزک کرده !!//..سلام.....خوبی دتر..همایش اوای ارام یادت نره...پایدار باشید

بوتیمار چهارشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 02:24 ق.ظ http://botimar.persianblog.com

سلام.........خوبید ابجی...............طبق معمول مزاحمت ما.................تمومی که نداره داره............خب باید تحمل کنید...فعل رو حال کردی.باید..........اول عید رو تبریک میگم........الهی هزار و اندی سال عمر کنی ..اونم با عزت.....دوم باز هم یک غزل...........از علی اکبر یاغی تبار....عشق من همشهری من...آشفتگی مـــن به شما ربط نــــدارد//////
یعنی به شما یخ زده ها ربط نــدارد//////
هرچیزد لم خواست مجازم که بگویم//////
فریاد حماقت به صـــدا ربط نـــدارد/////////

درمذهب عاشق خبراز ضابطه ای نیست/////
لامــذ هبیش هم به خـــــــــدا ربط ندارد//////
آواز سکوت است دلم، تـــرجمه اش کن//////
ناز نفـــــسی که به هـــــــوا ربط ندارد/////

گفتند که گل کردنتان زینت این جا است///////
گفتیم که ایـــن باغ به ما ربط نـــــدارد///////
بدبختی هر جامعه از رأس امور است////////
تنها بـه گـــروه ضعفا ربط نـــــــدارد////////

تـــرمز بزن ای لوده که بیچــارگی ما/////
اصلاْ به توی بی سر و پا ربط ندارد!.....پایدار باشید و همیشه سبز

بوتیمار چهارشنبه 5 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:06 ق.ظ http://botimar.persianblog.com

سلام..............خوبید بزرگوار............ماهم رفتنی شدیم.............جالبه نه..........اومدم باز عیدرو تبریک بگم. بخاطر همه چیز عذرخواهی کنم...................مرغ اندوه هم کم میاره..............پایدار باشید

مصطفی چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 08:01 ب.ظ http://eshghegomshode.persianblog.com/

ســلام ستاره جان
اومدی تو آسمون سوسویی زدی و رفتی (به کجا به این شتابان)
با اینکه خونده بودم آخرین آپدیتت و گفته بودی دیگه نمینویسی ولی بارها اومدم و بازهم اومدم
کاش بازم مینوشتی گهگداری هم می نوشتی دیر به دیرم می شد اشکالی نداشت گرچه می دونم تو آدت داشتی هر روز آپدیت کنی اما ما رو رها نمی کردی دلم می خواد بازم بنویسی...
امیدوارم خوب و خوش و خرم باشی
خدانگهدار
(راستی منو که فراموش نکردی؟؟)

حمید شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 08:27 ب.ظ http://rahgozaran.persianblog.com

سلام دوست عزیزم راستش من اولین باره که از وب شما دیدن میکنم خیلی خوشم اومد راستش از این پیام شما یه کم ناراحت شدم.
وقتی که کامنت های بچه ها رو دیدم دیگه داشت گریم می گرفت شما دوست های خوبی دارید اینو جدی میگم قدرشونو بدون کاش منم چند تا از این دوستهای خوب داشتم.
راستش خب اگه مشگلی داری میتونی با اونا در میون بذاری یا اگه قابل میدونی با من باور کن اینجوری بهتره گاهی وقتا درد دل کردن با یه دوست خیلی آدم رو آروم میکنه.
خب دوست من موفق باشی.
به امید دیدار.
حمید.

حمید یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 06:28 ق.ظ http://www.hamidnr7.persianblog.com

تنهایی گاهی اوقات چقدر عمیقه، چقدر زیاده، چقدر دلگیره، چقدر طولانیه، چقدر... تنهایی آنچنان منو در برگرفته و احاطه کرده، که دیگر کسی نمانده برایم جز تنهایی... و من تو را دوست دارم تنهایی...تنهام...تنهام...تنهام...
من شما رو link کردم. به منم سر بزنید لطفا ......

ا پنج‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 06:14 ق.ظ

وبلاگم آپدیت شد, یه سری بزنید.

عاشق پنج‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 11:57 ق.ظ http://sorry.blogsky.com

دوست عزیز همیشه عاشقی دوروغ نیست ...
من هم بارها خواستم نوشتن رو بزارم کنار ولی نشد...
امیدوارم هرچه زودتربرگردی ...
موفق باشی و خدانگهدار.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد