سلامت را نمی خواهم پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد
پاسخ دادن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید و نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس کز گرمگاه سینه می آید برون
ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس که این است
پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک
مسیحای جوانمرد٫ ای ترسای پیر پیرهن چرکی
هوا بس ناجوانمردانه سرد است
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی٫ در بگشای
منم من میهمان هر شبت٫ لولی وش مغموم

منم من سنگ تیپا خورده رنجور
منم دشنام پست آفرینش
نغمه ناجور٫ نغمه ناجور
نه از رومم نه از زنگم
همان بی رنگ بی رنگم
بیا بگشای در٫ دلتنگم

 

 

حریفان٫ میزبانان
میهمان سال و ماهت
پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست٫ مرگی نیست
صدایی گر شنیدی
صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جان بگذارم
چه می گویی که بی گه شد
سحر شد
بامداد آمد
فریبت می دهند بر آسمان
این سرخی بعد از سحر گه نیست
حریفان گوش سرما برده است
این یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت
نه تور مرگ اندود پنهان است
حریفا را چراغ باده را افروز
شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

هوا دلگیر٫درها بسته٫ سرها در گریبان
دستها پنهان٫ نفسها از دلها خسته و غمگین
درختان اسکلت های بلور آگین
زمین دلمرده ٫سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است
زمستان است

 


نظرات 6 + ارسال نظر
امیر یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:08 ب.ظ http://darpoostinekhalgh.persianblog.com

سلام!زمستان اخوان شده مظهر دلتنگی ماها...ولی میدونی ستاره جان من با وجود همه این دلتنگی ها مطمئنم زمستون میره و یه بهار گردن کلفت پر شکوفه میرسه...تا اون وقت دلت خوش و لبت پر خنده!

الکس تکین سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:28 ب.ظ http://a75.blogsky.com

سلامت را نمی خواهم پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد
پاسخ دادن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید و نتواند
که ره تاریک و لغزان است
سلام ستاره عزیزم بسیار زیبا بود مخصوص الان که فصل زمستان هم از راه رسیده و همه به خواب زمستونی فرو رفتن . شرمنده از اینکه نمیتونم زود زود به تو عزیزم سر بزنم چون الان تو ماموریت هستم ... به امید سلامتی بهروزی و روزهای پر از مهر و محبت
دوستدارت مسافر ... پاییز الکس تکین

شروین بهنود پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:58 ق.ظ http://tahavo.mihanblog.com

چیزهایی هستند که مثل خوره روح و روان آدم ها را می خورند. یک روزی، وقتی پیر شدیم می فهمیم که اگر آن چیزها نبودند ما هم می توانستیم خودمان باشیم... چیزی هست که گفتنی نیست... نه به کسی می توانم بگویم، نه تحمل نگه داشتنش را دارم. شاید همین روزها تمام شوم... تمام وجودم را می بلعد.... شاید همین روزها تمام شوم...

بابک یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1384 ساعت 03:59 ب.ظ http://vladimir.blogfa.com

ســــــــــلام!!!!!

داد و بیداد جمعه 23 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:03 ب.ظ http://www.dadidigar.mihanblog.com

زمین هم بعضی مواقع خسته میشه...

esimeh پنج‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:24 ب.ظ http://esimeh.persianblog.com

کاش من هم صدایی مثل شجریان داشتم تا بتونم شعر های خوب و مهجور رو زنده کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد