زمانی که از مادر متولد شدم صدایی در گوشم طنین انداخت که
میگفت : تا آخر عمر با تو هستم.از او پرسیدم تو کی هستی
جواب داد:من غم هستم و من آن لحظه گمان کردم غم
عروسکی است که ما با آن سرگرم می شویم ولی اکنون که مفهوم غم را درک می کنم ....
فهمیدم که ما عروسکی هستیم بازیچه غم!!!!!!
سلام وبلاگت زیباست و بی نقص می خواستم از وبلاگه من هم یه سر بزنیی و نظرتو بگی ممنون می شم اگه ایمیل هم زدی خوشحالم می کنی
اگه غم نبود ارزش خوشحالی رو نمیتونستیم بفهمیم.
و انسان هیچ وقت بازیچه قرار نمیگیره مگه اینکه خودش بخواد.
سلام دوست من... مرادردی است پا بر جا در این دل که ميسوزاند تمام بودنم را ...ندانيد و نشايد که بفهميد از چه زين درد ...سرم را هديه بر جلاد دادم..... اميدوارم که حالت بهتر از ديروز باشه .... اگر به اين اعتقاد داشته باشيم که مال اين دنيايی بی درو ژپيکر نيستيم تشنه رفتينيم ....تشنه رفتن.....خوشحال شدم اومدم به خونهت ....(((زیبایی یک زن در چشمان اوست)))درسته!درسته...ولی اگر چشمها هم دروغ بگن اونوقت چی زیبایی دروغ....؟؟؟؟شاد ببينمت تاتا
سلام ستاره عزیزم
غم وفادار ترین دوست و شریک راه انسانه که حتی تا آخرین لحظات ( مرگ ) هم انسان رو تنها نمیزاره .
اگر چه نه من و نه تو و نه هیچ کس دیگه غم رو دوست نداره اما غم هم مثل تمام چیزهای دیگه لازمه.
مهم اینه که ما چطوری با اون کنار بیایمُ.
به نظر تو ما میتونیم به خودمون اجازه بدیم که غم ما رو خرد کنه یا اینکه عزم رو جزم کنیم و اون رو شکست بدیم ؟
فدات ُ دوستدار همیشگیت مسافر پاییز.... الکس
سلام ... وبلاگ زیبایی داری سیاه رنگ قشنگیه ... چون تنهایی و غم قشنگ حداقل از عاشقی و دروغگوویی قشنگتره!!!!
سری به من بزن خوشحال میشم:
www.mehdiz.persianblog.com
www.a-man-in-the-hell.mihanblog.com
TC & buhbyee
سلام آبجی جونم، الهی من بمیرم چرا آخه غم؟! این همه عروسک !!! :(
ای کاش میشد همیشه شاد بود۰۰ ای کاش هیچوقت پاییز نمی تونست خودش رو به ما چیره کنه.. ای کاش غم لحظه ای بود و خوشی ساعتی... ولی افسوس که همیشه غم می تونه براحتی منو دربر بگیره ولی شادی بسختی سراغم میاد.
فقط این را بگویم که وبلاگ شما زندگی مرا ۷۵درصد تغییر داد. موفق باشید.