روزی بر نگاه دیواری تکیه دادم،دیوار با بینوایی اشک می ریخت او خرابه ای بیش نبود و دستان پینه بسته اش از سالهای دور سخن میگفت و چهره تکیده اش آرام و محجوب بودو با برگهای زرد اقاقی مزین شده بود،بوی کاهگلهای این خرابه مرا به یاد خاطرات گذشته می انداخت،خاطراتی که هر کس با شنیدنش لحظه ای شادی را به فراموشی می سپارد خاطراتی که روزی با من تصویری بیگانه داشتند،اما با گذشت زمان آن خاطرات تصویری آشنا به خود گرفت و همدم سالهای زندگیم شد.تنها این دیوار شاهد خاطرات فراموش نشدیم بود.روز اول بهار بود روزی که این دیوار پر بود از اقاقی،پر بود از خنده،روزی که برای اولین بار دل کوچک و خجالتیم را به او هدیه دادم روزی که کاش هیچ وقت روز هدیه دادن نبود.
روزی که اسم من و تو بر روی دیوار حکاکی شد،روزی که تو بر روی دیوار نوشتی: آشنای من غم مخور روزی باز خواهم گشت و من در مقابل نوشتم: تو هیچ وقت باز نخواهی گشت و ترک کردم آن دیوار پر از مهر و وفا را و حالا پس از سالها آمدم و به دیوار تکیه دادم وقتی که درست به دیوار نگاه میکنم،دفترچه ای از خاطرات را کنارش می یابم، اولین ورقی را که می زنم نام تو را می بینم و اشک در چشمانم حلقه می زند،با عجله دفتر را ورق می زنم و شروع به خواندن می کنم و ای کاش هیچگاه لحظه خواندن آن فرا نمی رسید.او سرنوشت بود.بعد از تو روزگارم سیاهتر شد،بعد از تو چشمانم دیگر رنگ آفتاب را ندید،بعد از تو بلبل تنهای اتاقم دیگر آواز سر نداد، بعد از تو با نسیم حرفم شد و او هم مرا تنها گذاشت،بعد از تو این دیوار بی نوا با گلهای زرد اقاقی مزین شد،بعد از تو لحظه ای دلم تاب نیاورد آهسته آهسته بستم.و بعد از تو مرده ای متحرک بودم که فقط به یاد خاطراتش نفس می کشید ولی در سینه قلبی نداشت زیرا آن را هدیه داده بود.

زندگی در گذر است،زندگی ادامه دارد
نظرات 18 + ارسال نظر
مهرداد سه‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 11:48 ق.ظ http://diablo.blogsky.com

زندگی در گذر است ، زندگی ادامه دارد . اما مباد آن زندگی بدون کوچکترین خوشی ....

پیمان سه‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:30 ب.ظ http://peyman59.blogsky.com

سلام
وبلاگ زیبایی داری. خوشحالم که با شما آشنا شدم. خوشحال میشم به هم لینک بدهیم.
موفق باشید.

نعش آن بزرگوار سه‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:40 ب.ظ http://taboot.blogsky.com

زندگی خلاصه میشه تو تابوت ما.......

بابک سه‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 04:41 ب.ظ http://didareeshgh.persianblog.com

زندگی گذرگاهی‌ست که هیچ وقفه‌ای در آن نیست، زندگی کوچه باریکی‌ست که مرا برادرِ تو ، و تورا خواهر من می‌داند، زندگی خانه‌ای‌ست که ما برای بودن ساخته‌ایم، خانه‌ای که تو برای من سقفی روش گذاشتی و من برای تو حصیری...... ستاره جان، خواهر عزیزم، خیلی قشنگ بود.....عالی بود...سبز باشی

احسان سه‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 07:44 ب.ظ http://aazaad.blogspot.com

سلام .خوبی ستاره جونم ؟ ..... زندگی در گذر است خواهی نخواهی ؛؛؛ سعی بر آن کن نرود رو به تباهی ..... راستی ستاره جون اگه میشه لوگوی منو با این آدرسی که الان تو بلاگم هست بذارش . مثل اینکه اونجا که عکس لوگو رو گذاشته بودم خراب شده !! .... مرســـــــــــــــی .... فعلا بای بای

پارسا - پرومته سه‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 08:31 ب.ظ http://prometeh.persianblog.com

با تو طلوع خواهم کرد....! با تو که از گفته هایت صدای محبت را میتوان به آسانی شنید.با تو که پر آبی صداقت بوده ای ... با تو طلوع خواهم کرد.. مهر افزون..خوش زی...

مجید چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 03:48 ق.ظ

سلام خوشحال شدم با شما آشنا شدم ولی زندگی خیلی نامرده.خیلی نامرده.ارزش انقدر خوب نوشتن رو نداره.

نی آوا چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 01:03 ب.ظ http://neyava.persianblog.com

سلام. زندگی ادامه دارد و ما همچنان باید زندگی مرده وار خود را ادامه دهیم. سر بزنید و مطلب نهایی ما رو بخونید. خوشحال میشم راهنمایی کنید.

پائیزآبی چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 03:14 ب.ظ http://ziro1.persianblog.com

سلام ، خیلی قشنگ و با احساس می نویسی ، موفق باشی .

قاصدک چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 05:05 ب.ظ http://ghasedakk.persianblog.com

باغبانم ، باغبانی خسته دل / پشت من خم گشته همچون پشت تاک / آن گل زیبا که پروردم ز جان / شد چو خورشید فروزان ، تابناک / دست گلچینی ز شاخش چید و رفت / پای خودبینی فشردش زیر خاک ........ هزار درد مرموز ... هزار راز تلخ ... در ثانیه هایی بی حضور من ، آرام آرام انگورکهای دلم را می خورند و نام تو را بیرون می اندازند .... مرسی ستاره جان از اینکه همیشه با منی و تنهام نمیزاری ... راستش مدتیه دل و دماغ وب گردی ندارم ، به این نتیجه رسیدم اگر از کسی خبر نگیری ازت خبر نمی گیره :) برای همین وقتی یکی میاد خیلی خوشحال میشم ... نوشتت عالی بود ، بدجوری آدما یاد خاطراتش میندازه .. بهاری باشی خانومی ... بازم میگم ممنون از همه چیز

بهروز وثوق چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 05:23 ب.ظ http://vosogh.blogsky.com

سلام
حرف های قشنگی داری
به من هم سر بزن

علی پنج‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 01:38 ق.ظ http://shayadfarda.blogsky.com

سلام چرا اینقدر نا امید؟؟؟؟

مهدی پنج‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 11:20 ق.ظ http://khat-khati.persianblog.com

دیوار یادگار عشقت را همچنان تا ابد همراه خواهد داشت ، تا شاید روزی دوباره صدای عشقت آن خانه کاهگلی را پر از محبت کند ! و سکوت ها اینبار شادی را زمزمه کنند برای یک شروع تازه ..... سقوط ..... تولد دوباره .......

روزنگار پنج‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 07:54 ب.ظ http://roozngar.blogsky.com

بعد از تو روزگارم سیاهتر شد،بعد از تو چشمانم دیگر رنگ آفتاب را ندید..

ولی خوبیش این است که :
زندگی در گذر است ، زندگی ادامه دارد
مگر نه ؟

مصطفی جمعه 11 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 03:16 ق.ظ http://eshghegomshode.persianblog.com

دیوار و تکیه روی آن ولی اینبار تنها و بدون تو تو را در آنجا دیدم نزدیکت شدم ولی هیچی نبود یک سراب یک رویا و یک خاطره به خودم اومدم دیدم هیچکس نیست و من تنها و بدون تو ..

بوتیمار جمعه 11 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 03:51 ق.ظ http://botimar.persianblog.com

سلام ابجی * خوبی* رفتی و از رفتن تو - قلب ایینه شکسته *و.. این ترانه حبیب یادم اومد خیلی باهاش حال می کنم * ولی بگم چون میگذرد غمی نیست * حالا ادم اگه پاره شد به درک * پایدار باشید و بی ادبی منو بخشید

آرزایس جمعه 11 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 07:53 ب.ظ http://arzais.blogsky.com

سلامی دوباره ...... یک بار خوندم ٬ زیبا بود .... ولی باید باز هم بخونم تا درکش کنم ...... قشنگ می نویسی ....

فاتح کبیر شنبه 12 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 11:25 ب.ظ http://fatehpage.persianblog.com

سلام دوست من وبلاگ ونوشته های خوبی داری اما اگه دلت دانلود موسیقی با کیفیت عالی از همه خواننده ها خواست به یادداشتهای فاتح سری بزن که بد نمیگزره منتظر عضویت شما در جمع دوستانمون هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد