دوست داشتم در اولین قطرات اشکم درک می کردی.......

 دوست داشتم در اولین قطرات اشکم درک می کردی آنچه در وجودم بود.دوست داشتم در تمام ناباوریها و تمام باید ونبایدها باور می کردی دردی را که سالهاست در گوشه این دل پنهان است و با تمام خاموشیم بفهمی که در دلم غوغایی برپاست.با همه کودکیم نگاهم را ذره ای از وجودت بدانی. دوست داشتم لحظه ای با مکث خود تمام هستی را به هم پیوند می دادی و هستی را آنچنان به من می بخشیدی که دیگر اثری از آن نباشد.دوست داشتم فریاد خفه این گل بخاک افتاده را بدست تن ناامید به باد نمی سپردی که ناگهان نه بادی می ماند نه من،دوست داشتم من هم یکی از صدها ستاره ای بودم که در کنج دلت آشیانه دارد.
گر چه می دانم نور من به وسعت ستاره های دیگرت نیست.دوست داشتم گلی بودم در اوج نابودی که فقط به نبودن می اندیشد و ناگهان دستی می آمد و مرا به دوباره بودن و ماندن در این زمین خوش خیال(زمینی که عادت کرده به رهگذرانش)دعوت می کرد.ولی من هر چه با تو خندیدیم،هر چه گریه کردم،هر چه احساس کردم یک شبه به فراموشی سپرده شد.نمی دانم کدام آرزو تو را صدا کرد؟!نمی دانم کدام خواهش معنای خواهش من شد؟!نمی دانم کدام شک و تردید واژه های درد آلود مرا از یادت برد،نمی دانم چرا این قصری را که تمام نفسهایمان در آن محبوس بود یک شبه خراب کردی؟! چرا من شدم همان


http://www.angelzone.org/Prayer.gif

 

((ستاره ای که در اوج بودن جز به نبودن نمی اندیشید))

 

نظرات 16 + ارسال نظر
مریم و سعید یکشنبه 29 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:40 ب.ظ http://saghf.blogsky.com

نگو!توروخدا نگو عاشقی دروغه !!!!

میلاد یکشنبه 29 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:47 ب.ظ http://ichat.arianblog.net

به منم سر میزنی؟

سینا یکشنبه 29 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:56 ب.ظ http://pesaretanha.blogsky.com

باز هم به همون سنگینی متاسفه!

آهنگت که دیگه بدتر!

تورو خدا یکن شاد بنویس خواهش می کنم!

مهدی دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:37 ق.ظ http://conj.blogsky.com

سلام.
اینهمه سوز و درد برا چیه؟ اگه میخوای درد هاتو با ما قسمت کنی بدون که دل همه پره و همه درد دارن.

شاد و موفق باشی

یکی مثل تو دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 02:50 ق.ظ

بازهم این کلمه لعنتی گذشته هامو یادم آورد
وای که چقدر ازین کلمه نفرت دارم

طوقی پرشکسته دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:02 ق.ظ http://ssadeh.persianblog.com

سلام...عاشقی دروغه؟ هی..هی...به قول یه نازنینی..کتاب غربت ما را فقط خدا بخرد....
خیلی به دلم نشست...چقدر غمت به من نزدیکه به آشیونه من هم سری بزن...فقط مواظب باش پرهای قشنگت نشکنه.
تقدیم به تو: آخه تو کجا بودی..از کدوم شهر اومدی..کی بهت گفته بیای منو آتیش بزنی دود کنی...منو نابود کنی..منتظرتم.

آرزایس دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:06 ق.ظ http://arzais.persianblog.com

جالبه ٬ اینا همه درد دل های منه....... درد دل همه ...... یه درد مشترک ........ راستی .... دارم به این نتیجه می رسم که فراموشی بزرگ ترین نعمت خدا به انسانه ........ دلم می خواست به یکی دیگه هم بگم بیاد این نوشتت رو بخونه ...... ولی فراموش کردم اون کی بوده ........ خدا رو شکر

زر دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 03:55 ب.ظ

salam, faghat mitonam begam khiely ghashang minevisid valy khiely khiely soznak, movafagh bashid.

مهدی دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 09:06 ب.ظ http://conj.blogsky.com

سلام دوست عزیز
با خوندن جواب شما توی وبلاگم فکر کردم سوء تفاهمی پیش اومده. من ابدا قصد بی احترامی به شما و احساساتتون رو ندارم. اگر از حرفم رنجیدید عذر میخوام. من هم تحمل خوندن این مطالب رو دارم و هم علاقه برای خوندنشون. منظورم تنها این بود که این همه سوز و درد شما رو از پا در میاره. وگر نه برای من مشکلی پیش نمیاره.
چرا میخواید به درد هاتون فکر کنید؟

فرهاد دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:37 ب.ظ http://farhadeshghi.blogsky.com

salam be setare khanoome gol
bab a busiines kojaeen
kam peyda shodin
faramoosh kardina
movafagh bashin va moayad

آزاده سه‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:17 ق.ظ http://setaiesh.persianblog.com

آخخخخخخخ ستاره ی من. تو نمیدونی که صدات چه شور و حالی توی دلم میاندازه. تو باورت نمیشه که این دوستی چه لذتی به من میده. یه خواهر کوچولو ... هیچ وقت طعم شیرین داشتن یه خواهر کوچولو رو نچشیدم. حالا تو اونو به من دادی. عزیز مهربونم... برای دیدنت لحظه شماری میکنم. یه آسمون دوستت دارم. پایدار باشی شاهپرک کوچکم. یا حق ...

مجتبی سه‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:29 ب.ظ http://mehraveyeman.persianblog.com

دوست عزیز....
آینده به آنهایی تعلق دارد که به زیبایی های روئیا هایشان
اعتقاد دارند.

مازیار سه‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 03:04 ب.ظ http://mosberian.persianblog.com

سلام . خیلی قشنگ مینویسی . اما سعی کن .........

منا سه‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 05:36 ب.ظ http://iq.persianblog.com

سلام ...... دلم سوخت ! به اسم بلاگت فکر کردم ؛ قبول دارم . دروغه ولی گاهی مصلحتیه !! ... آهنگت هم خیلی دوست دارم ...

احسان سه‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:24 ب.ظ http://aazaad.blogspot.com

سلام ... خوبی ستاره جونــــــــــــــی ؟؟ اون تیکه سفید که اون بالا گوشه ی بلاگت گذاشتی چیه ؟؟ .... قالب بلاگت رو به هم ریخته .... ستاره جونی اگه تونستی با این بالهات به آسمون بری منم میبری ؟؟ ... قول میدم پسر خوبی باشو و اون بالا زیاد تکون نخورم تا بیفتم ... باشه ؟؟ ..... همیشه شاد و خندون باشی ... بای بای

[ بدون نام ] جمعه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 06:58 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد