بنام کسی شروع می کنم که آغاز این عشق بود و پایان این عشق نیز دست خود اوس

 از دل تنگم دیگر آهی بیرون نمی آید چشمانم از گریستن خسته شده اند به راستی که دوری ملال انگیز است.قلبم فریاد می کشد و اشک در چشمانم حلقه زده است.در دل شب می گریم و حدیث غصه ها را در صفحه هستی به نگارش در می آورم.مهربانم،شاید هرگز طعم خوشبختی را نچشم و شاید هرگز وجود سعادت را لمس نکنم ولی تو را همیشه در دل دارم و به بودنش شادم و به حد تمام ستایشگران می ستایمت و به میزان همه پرستشگران می پرستمت.امیدم در زندگی تو هستی و تمام خاطراتم بوی تو را می دهد و همیشه گفته ام و می گویم درود بر کسانی که به ته مانده مهربانی هم احترام می گذارند.
آرام جانم من در این میانه ترانه ای ندارم که برای گامهای تو بخوانم،من تمام جاده های دنیا را نمی شناسم،تو از کدامین جاده می آیی؟بیا و مرا در الفبای خودت راه بده،بیا قبل از اینکه ساعتها ما را از یاد ببرند و زمان را پنهان کنند و روزگار ما را از هم جدا کند،بزرگ شویم وتنها در یک سطر بگنجیم.
عزیزم چقدر زود رفته است روزهای با تو بودن وچقدر زود آمده است روزهای بی تو بودن آن هم در غربت،و چقدر تیره است روزهایی که از نام تو تهی است،چقدر طولانی است جاده ای که گام تو را از یاد برده است و چقدر لجوج است قلمی که نمی خواهد از تو بنویسد.شاید به تو گفته باشند که دنیایی از لطافت در تو نهفته است و نگاهت آنچنان اسرار آمیز است که سالها باید بر روی تو خیره شد تا راز پنهانیت را دریافت.من از شرح نگاه تو امید مبهمی دارم،نگاهت را مگیر از من که با آن عالمی دارم و حال به تو می گویم که آنچه را که دوست می داری گرامیش بدار و هرگز اجازه نده هیچ حادثه ای آن را از تو بگیرد چون زمان در حال گذر است و فرصت دوباره دوست داشتن را به تو نخواهد داد و این را بدان که شبها همیشه مهتابی خواهند بود اگر چشمانت منصفانه بنگرد.بیا بیاموزیم یکی بودن و یکی شدن را و باشیم مانند دو پروانه در یک پیله،پیله ای بنام زندگی.
پس از تو دستانم را بر دست دیگری نخواهم گذاشت تا گرمی دستانت را برای همیشه در دستانم احساس کنم وپس از تو دروازه چشمانم را نخواهم بست تا تصویر زیبایت را برای همیشه در چشمانم نگاه دارم.

http://pro.corbis.com/images/watermark/67/12909744/AX032712.jpg

 

 

گر ز آزردن من هست غرض مردن من

مُردم آزار مکش از پی آزردن من

نظرات 5 + ارسال نظر
دلگرفته دوشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 10:07 ب.ظ http://delgerefte.blogsky.com

baz paiz asat baz in del az ghami dirine labriz ast vazi setare jan sar a pa agar zard o pazhmorde im vali del be paiz nasporde im mifahmam chi migi vali deleto be paiz nade

ناشناس سه‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 07:38 ق.ظ http://3-ostad.persianblog.com

به من بگویید کجاست آن عشق که همه از آن مینالند؟

آزاده سه‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:20 ق.ظ http://setaiesh.persianblog.com

میخوام برات دست بزنم. میخوام بلند شم٬ و اونقدر دست بزنم تا هر دومون گریمون بگیره. میخوام به احساس سبزت آفرین بگم. میخوام اون گلوتو که این کلمات رو حالا آروم آروم نجوا میکنن ببوسم. این عشق پاک٬ حق تو بود ولی تو خودت اونو از دست دادی. من میدونم که یه روز دوباره اونو به دست میاری. به امید آن روز .............. یا حق ..........

مهسا سه‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 10:04 ب.ظ http://star1ir.persianblog.com

خیلی خیلی قشنگ و روان می نویسی ... ولی .. قایق کوچک دل به دست دریای پهناور اندوه مسپار ....

علی چهارشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 07:33 ب.ظ http://aie.blogsky.com

ای که از کوچه معشوقه ما می گذری// بر حذر باش که سر میشکند دیوارش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد