با تو رنگ زیبای سرنوشتم را با آخرین قلم بر روی صفحه تنگ و تاریک روزگارم کشیدم آن طور که تو خواستی ولی می دانم که در خاطرت نیست با تو از نهایت لحظه های تنهایی در سکوتی بی همتا سخن گفتم ای کاش تو می فهمیدی که من از چه می گفتم با تو از درهای بسته ولی بظاهر باز گذشتم. درهایی که عاقبت را در چشمانش نمی دید من با تو بر روی آیینه زندگیم راه رفتم و خسته شدم، مانند یک رویای کوچک در قلبت جای گرفتم. با تو شرمم را از جان بی رحم کندم و به گوشه ای انداختم و به انتظار جرعه ای از نگاهت نسشتم،با تو لحظه های تلخ زندگیم را دزدکی مخفی کردم،چون تو همیشه می گفتی زندگی برایم حتی شیرین تر از توست.با تو لحظه ها را آن طور که خواستم صدا زدم،صدایی که تو بنفشه اش بودی.نه من با تو حتی رنگ چشمانم را از یاد بردم،من با تو زشتی و زیبایی را در پناه بوسه یافتم،با تو از صدای تار خاک خورده در گوشه اتاقم سخن گفتم ولی تو باور نکردی که تنها صدای زخم خورده اوست که مرا در خود اسیر کرده است.با تو از شبهای با ستاره گذر کردم و خود را به شبی رساندم که دیگر تو در آنجا نبودی ولی فقط با تو که طرحی به روی چشمان من بودی می توانم رها کنم این دنیای به ظاهر دنیا را...........
می خواستم بدانم چه کسی به تو آموخت
نگاه کردن به افق چشمان مرا؟؟؟؟!!!!!!!!!
عاشقی دروغه » اره بخدا دروغه! ایناید که تو این دوره زمونه دم از عشق میزنن اونو با هوس اشتباه گزفتن! :(
سلام ...عالیه..آفرین خوشم اومد عزیز
سلام ستاره
خیلی مطلب قشنگی بود
متاسفانه من تو پرشین بلاگ همین وبلاگ رو داشتم که بیشتر از ۶۰۰۰ نفر خواننده داشت اما هک شد
من خیلی دوست دارم به شما بلینکم البته اگه اجازه بدی
بازم به من سر بزن و نظرت در مورد لینک بههم بگو
سلام خیلی زیبا بود به وبلاگ ما هم سری بزن امیدوارم همیشه موفق باشید
سلام. راستش وبلاگت خیلی وبلاگ جالبیه. هم به خاطر متن زیباش و هم به خاطر اسمش! من همش دارم فکر می کنم چرا اسم وبلاگت را گذاشتی ؛ عاشقی دروغه ؛ . در کل عشق برای هر کسی یه معنی میده. ممکنه برای یه نفر معنی دوست داشتن را بده. برای یه نفر دیگه معنی با هم بودن صرف را داشته باشه. و خلاصه برای هر کی یه جور معنی داره. نمی دونم عشق برای تو چه معنی داره. ولی هر چی هست خیلی معنادار هستش. می دونی من هم گاهی وقت ها فکر می کنم که چیزی به نام عشق وجود نداره و عشق و عاشق و معشوق فقط در داستان ها و تاریخ ها و اسطوره ها وجود داره. و لیلی و مجنون و فرهاد وشیرین و .. صرفا حاصل خیالپردازی ها یه شاعر و نویسنده ای هستند که سال ها در به در دنبال عشق و معنی و مفهوم اون می گشتند و بالاخره چیزی پیدا نکردند و آخرش مجبور شدند که برای اینکه کم نیارند یه چیزی و یه شخصیتی درست کنند به اسم فرهاد که عاشق یه شخصیت خیالی دیگه به اسم شیرینه و ... زیاد حرف زدم. باز هم اینجا می آم. موفق باشی :)
سلام... خوش بحالش... همین
سلام ستاره جونم.....خوبی خواهری؟...تبریک می گم بهت....خیلی قشنگه.....لوگو هم که حرف نداره.....فقط
یه کم کوچیکترش کن که بتونیم بزاریمش تو بلاگ.....نوشته
خیلی قشنگی بود......عکسش هم که حرف نداره....مثل همیشه.....سبز باشی عزیزم...
دوست من اگه عاشقی دروغ باشه که ما زنده نیستیم که آخه
و اما عشق...
یه بار عاشق شدم و زجرش رو کشیدم.
دیگه نمیخوام عاشق بشم.
دیگه نمیخوام عاشق باشم.
نه
هرگز